نویانیمنویانیم، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

noyanim

چرا 13 دی برام جشن نمیگیری مامان ؟

1392/10/11 17:09
نویسنده : aysu
99 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عمرم:از امروز می خوام تمام خاطراتو ثبت کنم و بعضی جاهام چندتا از خاطراتی که تو این 3 ساله گذشته اتفاق افتاده چه خوب و چه بد برات بگم {#emotions_dlg.e54}

امروز 11 دیماه سال 92 که قرار بود تا دو روز دیگه برات جشن تولد بگیریم.البته تولدت 22 آذر بود ولی چون عزیزه دل مامان تو محرم بدنیا اومد ما تا 6 سالگیت نمیتونیم همون روز بگیریم {#emotions_dlg.e13}{#emotions_dlg.e13} که 13 دی هم متاسفانه نشد به چند دلیل.اول از همه که مهمترین دلیلش هم بود مریض شدن بابای خاله مارال بود {#emotions_dlg.e10} 9 دی باخبر شدیم که بابا پرویز سکته کردن و تو بیمارستان بسترین و چون دایی سعید و خاله مارال مجبور بودن برن ساری و احتمال هم میدادم نتونن خودشون برسونن تصمیم گرفتم تاریخ جشنو عقب بندازم{#emotions_dlg.e14}دوم اینکه فصل فصله امتحانات بود و خیلی از مهمونای ما هم دانشجو بودن و درگیر درس وامتحان{#emotions_dlg.e52}سوم قرار بود از 2دوشنبه و یا 3شنبه برف بیاد و چون تالار واسه ی اکثر مهمونامون دور بود بازم احتمال دادم یه سری از دوستامون نتونن بیان{#emotions_dlg.e51}چهارم تولد پسر گلم روز جمعه بود و از 3شنبه مملکت جمهوری اسلامی قرار بود تا شنبه (فردای تولدت ) تعطیل باشه پس باز احتمال دادم یسری از مهمونامونم برن مسافرت.خلاصه که عشق مامان تصمیم گرفتم تاریخ مراسمتو بندازم هفته ی بعد 20 دی روز جمعه که اون روزم باز شهادت بود {#emotions_dlg.e10}و سالن مجوز جشن روزای شهادتو نداشت.پس تصمیم بر این شد که بندازم 27 دی که بازهم روز جمعه باشه تا روز کاری نباشه و همه بتونن بیان .عزیز دلم خودم که خیلی دوست داشتم 13 دی باشه ولی خوب نشد امیدوارم دراین تغییر روز حکمتی بوده باشه برای بهتر برگزار شدن جشنت{#emotions_dlg.e11}{#emotions_dlg.e11}{#emotions_dlg.e11}{#emotions_dlg.e11}  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به noyanim می باشد